کوروش هنگامی که از یونی بر میگشت وسایل لوله کشی آب با خود میاورد و همچنین می خواست یکی از دانشمندان یونی را با خود بیاورد تا در امور با او مشورت کند ولی نه تالس زندخ بود و نه اناکسیمندر و شاگردشان هم در جزیره ی سومس بود یعنی همان فیثاغورس.

در انتخاب پادشاه،پیش از این که خدمت کاران غذا بیاورند پادشاه باید دست های خود را به بالا می گرفت سر را به سوی آسمان دراز می کرد و می گفت:درود بر ارواح دام و گیاه های سودمند.درود به مردم از زن و مرد هر جا باشند آنان که پندار نیک دارند و جدانشان از شر مبرا است.سپس یک پیاله ی فیروزه ای بر دست می گرفت و می گفت:قربانی می کنیم بهتر از آن که همه ی ما را آفرید،روشنایی آتش و مهر را به ما عطا کرد،چشمه ها را جاری ساخت،و جاده ها را به سوی سواحل رود ها امتداد داد و سیل ها را از کوه ها به نفع آدمیان سرازیر نمود. وبا این کلمات،جرعه ی آبی را که در دست دارد به زمین بیافشاند.

معمولا پس از پایان غذا و صرف شدن کاک های عسلی و مربای میوه و پنیر،نی نواخته می شد و شاعری دست ها را به سوی پادشاه بلند می کرد و بعد از تعظیم چنین آغاز می کرد:گوش فرا دار ای پادشاه هخامنشی و.......

از این پس قسمتی به نام آیا می دانید خواهید دید!

آیا می دانید دانشمندان یونی(یونانی)به محض ورود کوروش به لیدیا و فتح آن با کوروش پیمان بستند و او را به پادشاهی پذیرفتند،در صورتی که کرزوس را قبل از کوروش به پادشاهی قبول نداشتند.

پس از فتح لیدیا توسط کوروش یونانی ها به کوروش نامه ای فرستادند و درخواست کوروش را در باب انقیاد به امر او شنیدند در جواب گفتند:اول می خواهند تضمین شوند که تحت همان شرایط ملوک لیدیا زندگی کنند،آنگاه کوروش به فرستاده ی آنان این قضیه را حکایت کرد:نی زنی به ساحل این دریا آمد و به ماهیان نی زد تا بیرون آیند و با او برقصند.ماهیان گفتند ما این کار را نمی کنیم مگر این که از همان شرایط برخوردار گردیم که در آب هست.در نتیجه،نی زن،نی را کنار گذاشت و توری آورد و با آن تور ماهی ها را بیرون کشید و آنگاه رقص حسابی کردند!

منبع:کتاب کوروش کبیر،نوشته ی هارولد لمب،ترجمه ی دکتر صادق رضازاده شفق

او می گوید خود کمبوجیه کوروش را پیش چوپانی گذاشت تا بداند وی بر دیگران رجحان ندارد.وی و امثال او همگی تمام دروس را حفظ می کردند به خصوص قوانین را زیرا آنها قوانین را روی پاپیروس نمی نوشتند.

همچنین وی می گوید او یک دوستی داشت به نام مهرداد که به کوروش گفت هیولایی در جنگل وجود دارد و مهرداد وی را دیده و به کوروش گفت باید جلوی سنگ بزرگی زانو بزنی تا اوایل سپیده بر تو وی ظاهر شود و کوروش رفت و اسب نیسایی خود را به درختی بست او می ترسید اما کاری نمی کرد ناگهان اوایل سپیده صدایی به او گفت که برای من پیشکش بیاور و سگ کوروش که بعدا پیش او آمده بود پارس نکرد کوروش فهمید او خودی است و فهمید وی مهرداد است زیرا به غیر از او کسی در آنجا نیست پس کوروش طرف اسب نیسایی رفت و مهرداد آنجا بود و مهرداد پرسید او را دیدی کوروش گفت:نه.ولی صدای تو را شنیدم که از من پیشکش می خواستی و با عصبانیت سوار اسب خود شد و رفت و نقشه مهرداد با شکست رو به رو شد.

کودکی کوروش

بقیه در ادامه ی مطالب

اولین منشور حقوق بشر در تاریخ

کوروش کبیر،پس از ورود به شهر پر شکوه باستانی بابل(538قبل از میلاد)،برای آزادی ملل مختلف از اسارت بابلی ها فرمانی صادر کرد که به موج آن فرمان بالغ بر چهل هزار نفر از قید اسارت بابلی ها آزاد شدند و به وطن خود مراجعت کردند(که اکثر آن ها یهودی بودند).متن بابلی فرمان مذبور بیست قرن پیش صادر شد به سال 1879 میلادی در حفاری بابل کشف شد که اکنون در موزه بریتانیا در لندن محفوظ است.این فرمان از نظر اجتماعی و آزادی در آن زمان حائز اهمیت بود.این فرمان در 45 سطر بر استوانه ای از گل رس میباشد که استوانه کوروش مشهور است.

متن منشور

منم کوروش شاه جهان.شاه بزرگ.شاه نیرومند.شاه بابل.شاه سرزمین سومر و اکد.آ.شاه چهار گوشه (جهان).پسر کمبوجیه شاه بزرگ شاه انشان. نواده کوروش شاه بزرگ(نویسنده ی وبلاگ:لازم به ذکر است کوروش کبیر،کوروش دوم،بوده و کوروشی که اینجا آمده کوروش اول است).شاه انشان.از تخمه...

بقیه در ادامه مطالب

منبع:کوروش کبیر نوشته هارولد لمب/ترجمه دکتر صادق رضازاده شفق